بلاقا گؤره



ما قصد توهين يا جسارت به محضر عالي هم وطنان ارمني ميهن دوست نداريم. ولي برخي جسارت ها و توهين هاي داشناكسيون فاشيسم بايد به اطلاع مردم رسانده شود تا خداي نكرده در آينده اتفاقاتي نظير فاجعه اورميه و خوجالي پيش نيايد.ما مطمئن هستيم ارامنه منصف وآگاه
هموطن ما از اقدامات و جنايات ضد بشري ارامنه داشناك و فاشيست هيچگاه حمايت نمي نمايند.

--------------------
سخناني از بزرگان
● هايديگر :
\" اگر زبان ملّتي از بين برود آن ملّت هم از صحنه هستي خارج شده است.\"

● ميلان كوندرا :
\" نخستين گام براي از ميان برداشتن يك ملت، پاك كردن حافظه آن است. بايد كتابهايش را، فرهنگش را، زبانش را از ميان برد. بايد كسي را واداشت كه كتابهاي تازه اي بنويسد ، فرهنگ جديدي را جعل كند و بسازد، تاريخ و زبان جديدي را اختراع كند ، كوتاه زماني بعد ملت آنچه هست و آنچه بوده را فراموش مي كند. دنياي اطراف همه چيز را با سرعت بيشتري فراموش مي كند.\"

● ماهاتما گاندي :
\" كسي كه زبان و ادبياتش را نخوانده باشد، تاريخش را نخواهد دانست و آن كس كه تاريخش را نداند آينده اي ندارد.\"

● پروفسور حسابي :
\" نه سبزم نه قرمز ، زبان مادري ام را ياد بگيرم، برايم كافيست.\"

● مثل فرانسوي :
\" كسي كه زبان مادريش را نميداند (ياد نگرفته) وحشي است.\"

● فرانتس فانون :
\" استعمار براي تسلط بر اقوام تحت ستم خود قلبهاي آنان را تحريف و آنان را نابود ميكند.\"

● ابن خلدون :
\"وقتي ملت بزرگي اسير ملتي كوچكتر از خود ميشود، خود را فراموش ميكند.\"

بؤلوم لر
     

ایران تورک : فرهنگ و تاریخ تورکان جهان

سایغاج
rss feed
تهران هاراي: نسلكشي و جنايت توسط ارامنه يا تركان،كدام يك؟
بررسي نسلكشي و جنايت - ارامنه يا تركان ؟
آنا یارپاق       ایلگی      
جمعه 24 شهریور 1391 :: نويسنده : تهران هاراي
تعداد بازدیداین مطلب: 0

بخشي از كتاب:

تهاجمات و جنايات ارامنه، اسماعيل سيميتقو و سردار ماكو در آذربايجان

تاليف: ميرزا ابوالقاسم امين الشرع خويي

 

تصحيح علي اميري تبار

 

جنايات ارامني در آذربايجان:

 

سندي كه در زير آورده شده است، بخشي از دست نوشته هاي مرحوم ميرزا ابوالقاسم امين الشرع خوئي درباره جنايت، خيانت ارامنه، در استان آذربايجان به رهبري مارشيمون، سيميتقو و اقبال السلطنه عليه اهالي تورك و ترقي خواه منطقه است0 با توجه به اينكه كتاب حاضر در اواخر عهد امپراطوري قاجار به نگارش درآمده است0

اميد است كه اين سند ارزشمند و تاريخي و شواهد مستند، بصورت شايسته اي در جهت شناخت هرچه بيشتر ارامنه، مورد استفاده دانش پژوهان، موحققين جامعه شناس و تاريخ ملي گرا قرار گيرد تا بهتر بتوانند ماركسيست ها و دشمنان قسم خورده اين سرزمين عزيز را بهتر بشناسند0 براي باز نويسي تاريخ ملتي كه به رغم مظلوميت هايش، آماج تبليغات دروغين و مسموم تاريخ نگاران ماركسيستي و بيگانه پرستان قرار گرفته اند0(1)

مقدمه:

نوشته حاضر بخش از ياداشتهاي امين ‌الشرع خويي است0 اين بخش اختصاص دارد به گزارشها و وقايع جنايات وحشيانه ارامنه و اسماعيل سيميتقو و سردار ماكو درآذربايجان غربي روي داده است.اين وقايع يكي از حوادث مهم تاريخي خون بار آذربايجان بعد از انقلاب مشروطيت مي‌باشد كه در اثناي جنگ جهاني اول درسال 1296 شمسي اتفاق افتاده است0 وقايع شامل چند فصل است.

1ـ تهاجم ارامنه: شرح اين واقعه چنين است كه ارامنه مقيم تركيه كه در اصلاح محلي«جلو» خوانده مي ‌شوند در جنگ جهاني اول كه قصد ضربه زدن به سپاه عثماني در داخل خاك كشور عثماني را در سر داشتند. حكومت عثماني به محض دريافت اطلاع از اين برنامه  گوشمالي سختي به آنها داده و مهمانان مزدوران به انگلستان را سر جايشان مي نشاند0 باقي اين نژاد مزدور فرار را بر قرار ترجيح داده و به كشور ايران، آنهم در نواحي آذربايجان وارد گرديده و از سوي اهالي خون گرم و مهمان نواز مورد استقبال قرار مي گيرند و با كمك بشر دوستانه اين افراد در اين منطقه ساكن مي‌گردند. نژاد ارمني كه هواي خود مختاري واستقلال و تجزيه و زير دست قرار دادن ايرانيان در سر داشتند به محض استقرار در اين مناطق دست به تشكيل واحد هاي نظامي مي زنند و با كمك تسليحاتي انگليس و روسيه سپاهي حدود ده هزار نفر تشكيل مي دهند. با توجه به ناتواني و عدم امنيت از طرف حكومت مركزي در دوران قاجاريه، ارامنه هيچ مانعي در اجراي نقشه‌هاي شوم خود نمي‌ديدند. به همين جهت در اسفند سال 1296 شمسي، اروميه را اشغال كردند. كسروي در تاريخ هيجده ساله آذربايجان درباره قتل عام شهروندان اروميه در زمان اشغال بدست ارامنه مي‌نويسد:  درست 33 روز از اول دعوا گذشته بود،‌ اهالي شهر خوي خانه‌ها با هزاران مصائب از بي‌آذوقگي و نا امني و فقدان خويشان و نزديكان خزيده و از هيچ جا خبر نداشتند. يك دفعه صبح روز چهارشنبه آخر سال كه در همه ولايات ايران جشن و سرور است، لجام گسيختگان [جلو] به محلات رو آورده و با ارامنه ديگر نيز كه پي بهانه مي‌گشتند،‌ با جلوها داخل خانه‌ها شده و درها را شكسته و پشت بامها را گرفته و بي آنكه از كسي مقاومت ببينند دختران خردسال و بچه‌ها و مردان و زنان را در اطاقها و دهليزها و پشت بامها هدف گلوله نمودند. واقعاً امروز مصيبت عظيمي بوده، نه پناهگاهي نه مفري، همين كه اهالي اين دربند از كوچه يا از پشت بامها به آن دربند فرار مي‌كردند پس از ده دقيقه ارامنه همان دربند را نيز مي‌گرفتند و اينها را با آنها در يك جا مي‌كشتند. در اين قتل عام قريب ده هزار نفر از مسلمانان كشته و به عمامه داران از ملاها و سادات ابقا نكردند و عدۀ زيادي از سادات وعلماي بنام را كشتند. از عمامه داران مشهور كه امروز در خانه‌هاي خود كشتند: ملا علي قلي با دوپسرش،‌ ميرزا محمود، ‌ميرزا عبدالله و عروس او، زن ميرزا محمود را نيز روي جنازه شوهرش كشتند، صدرالعلماي محله علي شهيد،‌ حاج ميرعلي اصغر، حاج مير بيوك آقا،‌ ثقه‌الاسلام ارومي، آقا ميرزا صادق،‌‌ آقا ميرزا ابراهيم مجتهد، حاجي ملا اسماعيل عيسالو، كه سرش را گوش اندر گوش بريدند، آقا ميرزا جلال روضه خوان مدير مدرسه جلاليه، ملا علي روضه خوان معروف به قوجه نوكر، ميرزا احمد روضه خوان يورتشاهي، ملا سيف‌ الله نامي را كشتند. جنايات اسماعيل سيميتقو: هجوم ارامنه به آذربايجان غربي با كمك نيروهاي عثماني دفع گرديد. بعد از آن نيروهاي عثماني چند ماه اين منطقه را در تصرف خود داشتند وسازماني به نام «اتحاد اسلام» براي وحدت ميان مسلمانان اين منطقه و سرزمين عثماني ايجاد كردند.

با آغاز جنگهاي ميان عثماني و دول اروپايي نيروي عثماني اين منطقه را تخليه كردند0 بعد از خروج سپاه عثماني، اسماعيل سيميتقو كه از پيش نيروهاي شورشي چندي را در اختيار داشت، با گسترش و تجديد قوا، شهرهاي سلماس و اروميه را اشغال كرده و طي چند سال مناطق اطراف آن از قبيل خوي، طسوج و مهاباد را همواره مورد تاخت و تاز خود قرار دادند0 در اين مدت درگيريهاي متعددي ميان قواي دولتي و نيروهاي سيميتقو رخ داد[نيازي به تكرار آنها دراين مقدمه نيست]0 در اينجا بايد افزود كه تاخت و تاز سيميتقو از سال 1298 شمسي آغاز و پس از شكست او در سال 1301 پايان يافت0 اسماعيل سيميتقو در سال 1309 به دستور رضاشاه دستگير و اعدام شد0

2ـ جنايات سردار ماكو: در دوران تاخت و تاز سيميتقو، حفاظت شهر خوي و حومه به ناچار به سردار ماكو مرتضي قلي خان اقبال السلطنه ماكويي فرزند تيمور خان اقبال السلطنه واگذار گرديد0 [مؤلف جنايات و تجاوزات و كشت و كشتار و غارت سپاهيان سردار را در اين مدت در خوي به خوبي شرح داده است0 بايد افزود كه سردار ماكو پس از دستگيري و بازداشت در تبريز در سال 1302 شمسي در زندان تبريز در سن شصت سالگي مرد و حكومت خوانين ماكو پايان يافت0 امين‌الشرع كه خود در اين وقايع يكي از سران صاحب نفوذ مسلمانان در خوي و سلماس بوده و در مبارزات نيز شركت داشته، در نوشته حاضر بسياري از جزئيات اين جنگها را كه خود شاهد آن بوده ضبط كرده كه در هيچ منبع ديگري ذكر نشده است و از اين جهت نوشتة وي حائز اهميت زيادي دارد0 اميد است كه انتشار اين نوشته بتواند يكي از جنايات وحشي يانه ارامنه در طول تاريخ بر اين سرزمين و شهروندان آن آمده است را بازگو نمايد و ايرانيان وطن پرست را با توطئه‌ها و جنايات ارامنه و خارجيان چه در گذشته و حال عليه آنان جريان داشته است و مورخين ماركسيستي كه در شعارهاي شان سر مي دهند كه اين فارسها هستند كه نژادهاي ديگر ايران را استثمار مي ـ كنند و با تجزيه اين سرزمين مي خواهند جلوي استثمار را بگيرند بهتر آشنا گرداند0

فصل اول: تجاوزات ارامنه:

 

1ـ در بدو شروع توطئه ارامنه عليه مسلمانان در اروميه، و عواقب كارهاي آن سامان نخست بايد دانست كه مارشمون نام، رئيس روحاني نژاد ارمني، و به زعم خود ايشان از نسل حضرت شمعون ابن‌الصفا بوده كه از حواريين « حواريون» حضرت مسيح است0 اين جماعت چندان به اين شخص معتقد بودند كه وي را از همه چيز آگاه و بر همة سرائر« رازها» و واقعيات پنهاني و غير پنهاني عالم خبردار مي‌دانستند و گمان داشتند كه ايشان در هر حال و كاري بوده باشند و هر كجا هستند بر مارشمون جزئي و كلي پوشيده نبوده و وي بر حال و ضمير هر احدي از آنها دانا و بينا است0 حقير وي را در خوي بديدم و به ديدنش برفتم0 شخصي بود خوش سيما و سفيد چهره و آثار رياضت كثير از بشره‌اش هويدا بود0 مانند درويش‌ها بر سرش چهل تاري بر روي تاج پيچيده داشت0 مي‌گفتند كه اغلب اوقات خود را به رياضت و ترك حيوانات و اربعين يات مي‌گذرانيد و خود مدعي بود كه در زمان خلافت اميرالمؤمنين علي- عليه‌السلام- آن حضرت با نصاري عهد و پيماني بسته و جزيه‌اي بر ايشان نهاده و همان عهدنامه در جلد اَهو با خط كوفي مخصوص، كه كاتب علي امير‌المؤمنين(ع) نوشته هم در دست و مخزن در كليسان بزرگ ايشان موجود است0 و از قديم ‌الايام جمع كثيري از ارامنه در بخشهاي اروميه سكونت داشته و در ظاهر تابع دولت ايران بودند و هكذا در خسرو آباد سلماس كه قصبه‌اي بود همة اهلش ارمني بودند و در آنجا امريكايي‌ها كليساي بزرگي بنا نهاده و در آن كليسا ناقوس آويخته و پيانو كه به اصطلاح ما ارغنون گويند هم درآن كليسا آورده و مكتب خانة بسيار ممتازي به راه انداخته بودند و هميشه جمعي از خوانين فرنگ در خدمت انگليسيها و تعليم اطفال ارامنه، مراقبت تمام را داشتند و حضرات مسيحي‌ها اعني پور و توستاني هاي ايشان ذكر و عبادت را با ارغنون مي‌نمايند،‌ همچنانچه صوفيه و عامه نيز در حين ذكر و عبادت را با ارغنون مي‌نمايند،‌ همچنانكه صوفيه و عامه نيز در حين ذكر جلي دف و دايه و صورنا مي‌نوازند0

بعد از آمدن روس‌ها به ايران، حقيقتاً ارامنه جان تازه‌اي پيدا كرده و جسارتي خارج از اندازه يافته بودند0 چه در عالم خيال ديگر مملكت را مخصوص خودشان مي‌پنداشتند و از آنجايي كه بالخصوص اين جماعت بيگانه پرست عموماً مردمان عاقل و در امور دنيا بصيرت و جديت و فعاليتي را دارا هستند0 لهذا جماعت ارمني با وجود اختلافات مذهب و مخالف شديد با مليت ايران كه دارند اظهار اتحاد كرده و دست به دست هم داده و هر دو گروه به منزله يك گروه شده بودند0 با وجودي كه اختلاف فرقه اي مذهبي در ميان اين دو گروه بسيار است و هر يك ديگري را بر باطل مي‌دانند0 بر خلاف مسلمانان كه از براي خودشان چندين مذاهب و مسالك مختلفه درست كرده و ابداً با همديگر ملاحظه جنبش و اتحاد اسلامي [138 الف] نكرده و از منافع اتفاق و اتحاد پيوسته بي‌نصيب و بي بهره مانده‌اند0 از اين جهت ذليل و زبون‌ ترين اهل عالم واقع شده و هيچ وقت نمي‌توانند كه كاري از پيش ببردند0 كانه اين فقره در حقيقت سوء القضائي است كه در حق اسلاميان از اول به قلم قضا رفته است0 چه حسا منافع اتفاق و دست به دست دادن را در خارجه‌ها در اين جزء زمان مي‌بينيم0 با همه اينها باز در مواقع اين صفت نفاق همچون سرافعي از سينه اسلاميان نمودار مي‌شود و كارها به فوت مي‌رود و شعر را:

دولت همه ز اتفاق خيزد                         بي دولتي از نفاق خيزد

همه در سينه حفظ كرده ليكن در موقع عمل كردن دست قضا چشمها را بر بسته و به مضمون آن عمل نمي‌نماييم و اين نيست مگر به مخالفت قلم تقدير با تدبير0

2ـ حمايت روسها از ارامنه باري حضرات [ارامنه ] با اين حالت همي بودند0 [139 الف ] چنانچه ده سر حيوان مثلا يا ده سگ نرينه پشت سر يك ماده سگي مي‌دوند و بر ايشان بحثي و باسي نيست مي گويند بايد نوع انسان هم همينطور بوده باشد0 صالداتهاي روس كه در ايران بودند كم كم بناي فساد كاري مي‌گذاشتند چندان كه در ميان بازار بزرگ خوي صالدات نانجيب عيال صاحب منصب را در بغل كشيده و هر چند خواست از دست آن نانجيب رها شود ممكن نشد0 چندان كه در ميان ملاء عام زن را بي عصمت نموده و پردة ناموسش را درميان هزاران نفر رهگذر آشكارا بدريد0 باري پس از آنكه قشون روس كه در ايران به صاخلوي آورده بودند بناي نافرماني بالشويكي گذاشته از رشت و قزوين و زنجان و اردبيل و سلطان آباد كرمانشاه و غير اينها متصل خبر مي‌رسيد كه بازارها را غارت كرده و مي‌سوزانند تا آنگاه كه نوبت به خوي برسيد و جمعي از همان شورشيان به جانب خوي [139ب]‌ بيامدند0 قريب بيست روز قبل از وقوع قضية‌، برادُن نام قونسول روس به حاجي نظم السلطنة افشاركه در آن تاريخ حكومت خوي را داشت در محفل حضور حقير از [طريق] كاتب و منشي خودشان محرمانه پيغام داده بودند، ‌كه من در عالم دوستي و صداقت خيلي محرمانه به شما اطلاع مي‌دهم، ‌آگاه باشيد كه يك بولق جديد قوشون چند روزه به خوي خواهند آمد0 آنها بالشويك هستند و دكاكين را غارت كرده و خواهند سوخت، شما به اهالي اخبار بدهيد به قدرالمقدور اشياء و دكاكين را يا به خانه‌ها و يا به كاروانسراها تحويل بدهند و خيلي مختصر كالا در دكاكين اشيايي بگذراند تا تمامي اموال ايشان تاراج نرود0 آقاي حكمران همان شبانه به وكلاي اصناف و تجار اخبار بدادند0 بعضي به همين اخبار عمل كرده، ‌اكثراً مال را به خانه‌ها كشيده ولي برخي با همه اين تفصيل بدبختانه از تاخير افتادن اين قضيه جسارت پيدا كرده، ‌محض طمع، [جنسها را ] مجدداً از خانه‌ها و كاروانسرا‌ها كشيده به دكان مي‌برند همانا حق خواسته بود كه بر آنها خسارتي وارد آيد0 «اذا جاء القدرعمي البصر» فرموده‌اند0 در بيستم شهر صفر شب اربعين، اولاً روس‌ها در بازار چند تير گلوله انداخته و به اين بهانه به چهار سو و بازار سراسر قراول گماشته،‌ صاحبان دكاكين را نيز از بازار راسته بيرون مي‌نمايند0 مردم به خيال اينكه به راستي به جهت محافظت راسته بازار قراولها گماشته‌اند در كمال اطمينان دكانها را بسته به منازل خود مي‌آيند0 آن گاه از اول شب قفلهاي دكاكين را يك به يك شكسته آنچه را كه ممكن داشتند از پول نقد و اموال نفيسه از فاسونيا ومادام وماهوت و غيره توپ كشيده، و در بغل مي‌بردند و آنچه را كه نمي‌بردند در ميان چهار سو مي‌ريخته، ‌مي‌گفتند: برادران بياييد [140 الف] ببريد پس مسلمانها هم دامن همت و مردانگي را بر كمر زده با برادران روس شان دست بدست داده اموال مردم را در آن انقلاب بركتف و بغل گرفته مي‌كشيدند چند آنكه از آن همه بازار يك دكان ناشكسته سلامت باقي نگذاشتند0 بر اين هم اكتفا نكرده بنزين را كه جوهر نفت است با آلت مخصوص به هر طرف بازار پاشيده بعد از آن يك گلوله به جايي مي‌زدند از همانجا آتش مي‌گرفت0 و اين جماعت نانجيب در ممالك خود، روسيه هم به همين قرار عمل كرده تمامي مغازه‌ها و دكانها را غارت كرده و بسوختند0 و در اين موقع انقلابات و فتنه روسيه، قشون بالشويك بر سر بادكوبه هجوم كرده و بعد از جنگ و جوشي برمسلمانان آن صفحه مستولي شده، چندين هزار مسلمانان را بر خاك هلاك ريختند و بعد از آنها جماعت ارامنه نيز استيلا يافته و كردند آنچه را كه در تاريخها نشان داده نشده است0

شخصي ايراني در همان فتنه در بادكوبه بوده و پاي شكسته و پريشان حال خود را به خوي برسانيد0 وي حكايت مي‌كرد: كه ما قريب سيصدنفر ايراني در كاروانسرايي منزل داشتيم كه جمع كثيري از ارامنه بر سر وقت ما ريخته و ما را لخت كرده، ‌هر چه داشتيم از پول و ساعت و اسباب، ‌همه را گرفته پس ما را به نظميه در آوردند و بعد از استنطاق، رخت و پَخت ما را هم از ما گرفته و از نظميه بيرون آورده،‌ گفتند حالا شما بايد به قوتئيه‌اي{؟} كه نزديك دريا منزلگاه داشتند برويد تا از آنجا بليت آزادي به شما داده و مرخص بنمايند0 ما به خيال اينكه حقيقتا در قوتئيه به ما بليط آزادي خواهند داد رو به آنجا شب همي رفتيم وليكن تفنگچيان ارمني از يمين و يسار ما دو جرگه همي آمدند چون در ميان باغات كه سر راه ما بود رسيديم در آن بين يك مرتبه ارامنه بر ما شليك كرده و جماعت را مانند برگ بيد بر زمين بر زير همديگر بريختند0 مي‌گفت چند فقره تفنگها را فشنگ كرده مجدداً احتياطا شليك كردند چند آنكه دوازده تير گلوله بر بدن من رسيده بود و تمام استخوان ساق را خرد خرد كرده بودند0 پس ارمني‌ها هورايي كشيده برفتند0 وضع رفتار بي ‌رحمانة‌ ارامنه و روسها با جماعت مسلمانان0 رب انصرنا علي القوم الكافرين0

حقيقتاً روسها در روي زمين آتش ظلم و فساد را مبتدي شدند كه در هيچ تاريخي نشان داده نشده و تا هزار سال از خاطرها محو و فراموش نخواهد شد0 بالحمله چون روسها بعد از خلع نيكالاي كه امپراتور روسيه بود و مشروطه شدن دولت لشكر خود را كه در ممالك ايران داشتند مراجعت دادند و در حين مراجعت به خاك خودشان محض شيطنت و ايقاع فساد آنچه را كه مي‌توانستند از اسلحه وتوپخانه و مهمات عسكريه همه را به ارمني‌ها بفروختند0 زيرا كه اگر مي‌خواستند ببرند در سرحد جلفا ارامنه ايروان و نخجوان اسلحه را از دست صالدات گرفته ضبط مي‌كردند از اين جهت هر قدر كه مي‌توانستند به ارامنه ايران فروخته وپولش را گرفته،‌ غنيمت مي‌دانستند0[140 ب] و از آن طرف هم آمريكايي‌ها نيز از پول دادن واعانت كردن در حق ايشان فروگذاري و مضايقه نمي‌كردند0 اين دو فقره اعني اسلحه روسها و پول آمريكايي‌ها سبب طغيان و سركشي جماعت ارامنه گرديد0 از اين طرف هم دولت ايران اولاً بواسطة انقلابات مشروطيت و وقوع جنگها به كلي از قورخانه و اسلحه خانه خالي گرديده، ‌و ثانياً نفوذ روسها در ايران و پولتيكهاي ايشان به كلي دولت را از پاي انداخته بجز اسم بلا رسمي چيزي از آثار و علائم استقلال دولت باقي نمانده بود0 معلوم است دولتي كه شش سال در تحت نفوذ و فشار چنان دشمن قوي پنجه عمر بكند ضعف حالش به چه درجه خواهد رسيد0 علاوه بر اين كه خود داخله ايران در انقلابات مشروطه و استبداد قبل از آمدن روس، قريب هفت سال بود كه اهل ايران اتصالاً به پيكره همديگر زده ومهمات دولتي رامصرف مي ‌نمودند و بعد از آمدن روسها هم آنچه را در تبريز از توپهاي اتريشي به دستشان آمد همه را پر از سرب آب شده، ‌كرده و از كار انداخته بودند و هكذا در خوي و اروميه قمقلاص توپ‌ها را درآورد و توپ را سقط كرده بودند0 اين بود كه ارامنه مشغول تشكيلات عسكريه گرديده و اكثر صاحب منصبان ايشان هم صاحب منصبان روس بودند0

3ـ دستور حكومت تبريز مبني بر خلع سلاح ارامنه و سقوط اروميه
در اين بين كه اين‌ها منتظر وقوع بهانه‌اي بودند0 حكومت محلية تبريز استعداد آنها را حد اين درجه نپن داشته و به حكومت خوي و اروميه امر بدادند كه از ارمني‌ها خلع سلاح كرده شود0 چون حكومت خوي از ماكو بوده وخود قوت و قدرتي علاوه بر دولت داشت0 وان گهي نفوس ارمني در خوي بسيار نبودند كه بتوانند با حكومت طرف شوند0 لاجرم حكومت خوي همه آنها را در كاروانسراي بيرون شهر جمع كرده و فوراً دور ايشان را گرفته به سهولت خلع اسلحه نمودند [141 الف]‌ بر خلاف حكومت اروميه كه به مجرد شروع به خلع اسلحه فتنه خوابيده را بيدار كرده و يك مرتبه بدون اينكه استعدادي و طاقت مقاومتي فراهم بياورند اسباب آشفتگي و جنگ و جدل را بدست خودشان بر پا نمودند زيرا كه در آن حين حكومت محليه قريب دويست، سيصد نفر از قزاقي كه از خود اروميه تشكيل داده و قزاق خانه‌اي در آنجا بنا نهاده بودند و نيز قدري از سوارة قراچه داغي كه به يك پول نمي‌ارزيدند همين استعداد را داشته بيشتر قوه و استعدادي نداشتند0 غافل از اينكه استعداد ارمين بالغ بر ده بيست هزار بوده، ‌با اين حالت شروع به خلع سلاح مي‌نمايند و اهالي اروميه نيز به ياري حكومت محليه بر خاسته0 يكروز يكصد يا دويست قبضه تفنگ از دست ارامنه مي‌گيرند0 ليكن بعد از آن ارامنه به امر حكومت تمكين را اطاعت نكرده بلكه دست گشوده با مسلمانها جنگ درگرفت و يك روز مسلمانها در قبال آنها تحمل مي‌نمايند ولي بيچاره مسلمان كه هنوز از فشار روس خلاص شده و چندان سلاحي و قورخانه‌اي جمع ناكرده طاقت توپهاي ارامنه را بر نياورده روز دويم بر مسلمانها غلبه جسته وقشون دولتي هم از قزاق و قراجه داغي قدري به محاربه برخاستند اما قراجه داغي به فوريت فرار را بر قرار اختيار مي‌نمايند و قزاق هم رئيسشان كشته شده بعد از مقتول شدن جمعي از صاحب منصبان و افراد نظامي در محاصره افتادند و ارامنه شهر اروميه و اكثر دهات را تسخير نمودند و با نفوس اسلام دست بي‌رحمي باز كرده هر كجا كه دست مي‌يافتند قتل و غارت همي كردند و تحقيقاً از اهل اروميه مندرجاً از اول فتنه تا آخرش سي چهل هزار نفوس اسلام را تلف كردند0 اين بنده تقريبا شش، هفت ماه بعد از [141 ب] وقوع اين قضاياي ناگوار با چند نفر از آقايان به اروميه برفتم و در سر راه از ساعتلو به آن طرف تخميناً پانزده جنازه ديدم در سر راه در زير پاي عابر وماره افتاده و خشكيده بودند0 و بي غسل و تكفين و تدفين همان طور مانده بودند و از لباس همگي از مسلمانان بودند و از اهل همان دهات اطراف بودند واحدي از اسلام در فكر تدفين آنها نبود0 الحاصل چون كار قتل وغارت وخرابي اروميه بپرداختند آنگاه مارشيمون به همراهي پطروس كه فرمانده ارامنه و سردار ايشان بود و بولكونوك روسي و قريب دو سه هزار از سواره و پياده با طنطنة تمام عازم سلماس شده و در آمدن،‌ مخصوصاً خود و لشكريانش از ميان شهر دلمقان از آن دروازه داخل شده و از دروازة ‌خسروآباد به در مي‌شوند كه ببيند از جهت اهالي مانعي و دافعي است يا نه0 چون در سلماس عمدة نظرشان با اسماعيل آقاي رئيس ايل شكاك مقصور بود زيرا كه غير از او در مقابل خود حريفي و سنگ زير پايي نمي‌دانستند و لهذا مارشيمون راست به خسروآباد رفته و بنا گذاشته كه با تدبيرات پولتيكي اسماعيل آقا را اسير دام و به خويشتن رام كرده آن وقت به آساني از ميانش بر دارد و همين كه وي را برداشت،‌ ديگر در مقابل حريفي و سركشي نمي‌يافت و اين معني مؤدي بر كشته شدن خود جمع كثيري از كسانش گرديد

گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر
بؤلوم :
یارپاق لار :
 
   
 
Powerd By : ARZUBLOG.COM Theme Designer : MyTheme.ir