بلاقا گؤره



ما قصد توهين يا جسارت به محضر عالي هم وطنان ارمني ميهن دوست نداريم. ولي برخي جسارت ها و توهين هاي داشناكسيون فاشيسم بايد به اطلاع مردم رسانده شود تا خداي نكرده در آينده اتفاقاتي نظير فاجعه اورميه و خوجالي پيش نيايد.ما مطمئن هستيم ارامنه منصف وآگاه
هموطن ما از اقدامات و جنايات ضد بشري ارامنه داشناك و فاشيست هيچگاه حمايت نمي نمايند.

--------------------
سخناني از بزرگان
● هايديگر :
\" اگر زبان ملّتي از بين برود آن ملّت هم از صحنه هستي خارج شده است.\"

● ميلان كوندرا :
\" نخستين گام براي از ميان برداشتن يك ملت، پاك كردن حافظه آن است. بايد كتابهايش را، فرهنگش را، زبانش را از ميان برد. بايد كسي را واداشت كه كتابهاي تازه اي بنويسد ، فرهنگ جديدي را جعل كند و بسازد، تاريخ و زبان جديدي را اختراع كند ، كوتاه زماني بعد ملت آنچه هست و آنچه بوده را فراموش مي كند. دنياي اطراف همه چيز را با سرعت بيشتري فراموش مي كند.\"

● ماهاتما گاندي :
\" كسي كه زبان و ادبياتش را نخوانده باشد، تاريخش را نخواهد دانست و آن كس كه تاريخش را نداند آينده اي ندارد.\"

● پروفسور حسابي :
\" نه سبزم نه قرمز ، زبان مادري ام را ياد بگيرم، برايم كافيست.\"

● مثل فرانسوي :
\" كسي كه زبان مادريش را نميداند (ياد نگرفته) وحشي است.\"

● فرانتس فانون :
\" استعمار براي تسلط بر اقوام تحت ستم خود قلبهاي آنان را تحريف و آنان را نابود ميكند.\"

● ابن خلدون :
\"وقتي ملت بزرگي اسير ملتي كوچكتر از خود ميشود، خود را فراموش ميكند.\"

بؤلوم لر
     

ایران تورک : فرهنگ و تاریخ تورکان جهان

سایغاج
rss feed
تهران هاراي: نسلكشي و جنايت توسط ارامنه يا تركان،كدام يك؟
بررسي نسلكشي و جنايت - ارامنه يا تركان ؟
آنا یارپاق       ایلگی      
تعداد بازدیداین مطلب: 0

نگاهي ديگر به كشتار ارامنه در عصر عثماني

                                              

  دكتر محمدحسين يحيايي

چرخش در سياست خارجي تركيه و حمايت از جنبش فلسطين، شاخه حماس كه با انتقاد شديد رجب طيب اردوغان نخست وزير اسلامگراي تركيه در نشست داووس از سياست هاي جنگي اسرائيل آغاز شد، واكنش هاي فراواني در پي داشت. در كشور هاي اسلامي بويژه عربي اردوغان به چهره اي محبوب تبديل شد و بزرگترين جايزه نقدي را از عربستان سعودي گرفت و همزمان با اين روش و اجراي اين سياست، مانع از ريزش طرفداران خود و كاهش شديد از محبوبيتش در داخل تركيه گرديد كه با ناكامي هاي اقتصادي در سال هاي اخير، به شدت رو به كاهش بود.در پي اين رويكرد و تلاش پيگير تركيه در پيوستن به اتحاديه اروپا، لابي هاي قدرتمند ارمني دست به كار شده بار ديگر كشتار ارامنه در جنگ جهاني اول به دست نيرو هاي عثماني را مطرح كردند تا مانع از نزديكي تركيه به اروپا شوند. در اين راستا كشور هاي اروپايي{مخالف پيوستن تركيه به اتحاديه اروپا} هم يكي بعد از ديگري كشتار ارامنه را در جنگ جهاني اول نسل كشي خوانده آن را در پارلمان هاي خود به تصويب رساندند...
نسل كشي( جنوسايد) و جنايت عليه بشريت در طول تاريخ بار ها اتفاق افتاده است، بر تري جويي، خود بزرگ بيني، خود خواهي، زياده طلبي و دشمني با باور ديگران كه بيشتر رنگ ديني، مذهبي و نژادي به خود گرفته است از عوامل عمده نسل كشي و جنايت بر عليه بشريت محسوب مي شوند. در سده گذشته كشتار ترك ها به دست ارامنه و ارامنه به دست ترك ها در دوره عثماني، كشتار يهودي ها و گروه هاي ديگر اجتماعي توسط نازي ها و كشتار در رواندا و بوسني به عنوان لكه سياه و ننگ بشري در تاريخ ثبت شده است. براي نجات بشر از ايتگونه جنايات و پيشگيري از آن در آينده بايد همه عوامل موثر در آن كشتار ها مورد پژوهش قرار گيرند و تاريخ دانان، جامعه شناسان و كارشناسان علوم اجتماعي توانايي دست يابي به آرشيو هاي مهم را در كشور هاي مختلف داشته باشند تا بتوانند واقعيت هاي تاريخي را آنگونه كه رخ داده است بدون تعصب و برداشت هاي سياسي بيان كنند و روشن سازند. يكي از حوادث دلخراش تاريخ كه در پرده اي از ابهام قرار گرفته و با وجود هزاران سند، مدرك و فاكت در آرشيو كشور هاي فدراسيون روسيه، ايالات متحده، فرانسه، بريتانيا و تركيه هنوز روشن و افشاء نشده ، كشتار در اين منطقه از خاك عثماني است. از آن رو هركدام از طرفين با برداشت هاي سياسي و گاهي با تحريف تاريخ، حادثه كشتار را به دلخواه خود بيان و به نفع خود تفسير مي كنند.
برخي از گروه هاي ارمني و لابي هاي پر نفوذ و قدرتمند آنان در اروپا و آمريكا در گفتار و نوشتار خود به كشتار و پاك سازي قومي ارامنه و مسيحي هاي ديگر از آغاز دولت عثماني و فتح قستنطنيه به دست تركان در سال ۱۴۵٣ مي پردازند و مي گويند كه آنها همواره تلاش كردند كه حذف و پاكسازي ديگر اديان را به شيوه هاي مختلف در همه دوران پيش ببرند. به نظر مي رسد كه اين ادعا با واقعيت همخواني ندارد زيرا بخشي از خاك اروپا، آسيا و شمال آفريقا سال ها و شايد هم قرن ها زير نظر و كنترل حاكميت دولت عثماني بود و دولت عثماني از آنان تنها ماليات جمع آوري مي كرد، در اين مدت تلاشي در راستاي تحميل زبان، فرهنگ و دين اسلام از آنان به چشم نمي خورد، از آن گذشته ارامنه در دولت عثماني به مقامات مهم دولتي دست يافته، در صنعت، تجارت و بانكداري در جايگاه ويژه اي قرار گرفتند. آنان از همه مزاياي غير مسلمين بر خوردار بوده، از سربازي و برخي از ماليات ها هم معاف بودند.
با آمدن مسيون هاي مذهبي از اروپا و تبليغ و تحريك آنها كه هم زمان با ضعف و عقب ماندگي صنعتي و اقتصادي دولت عثماني همراه بود، سران كليسا در استانبول و ديگر مناطق مسيحي نشين عثماني را به فعاليت هاي سياسي تشويق كرد. با گسترش فعاليت هاي سياسي و انتشار نظامنامه ملت ارمني از سوي دولت عثماني، زمينه خود مختاري ارامنه فراهم آمد. هم زمان مداخله كشور هاي اروپايي هم در امور داخلي عثماني براي متلاشي كردن آن از درون گسترش يافت. در اين راستا پاتريك ميگيرديك هيريميان در شهر وان به انتشار روزنامه اي به نام شاهين وان دست زد و در مدت كوتاهي روزنامه هاي ديگر با همين عنوان در شهر هاي ارمني نشين انتشار يافت. تند روي و تحريك ارامنه بويژه جوانان از سوي اين پاتريك مانع از ادامه كار وي شد و در آگوست ۱٨۷٣ مجبور به كناره گيري شد. جانشين وي پاتريك جواني بنام نرسس وارگابديان بود كه هم زمان با مشروطيت اول در دوره عبدوالحميد دوم اداره كليسا ها و ارامنه را در دست گرفت. نرسس حوزه فعاليت سياسي و مذهبي خود را گسترش داد از هر فرصتي براي ارتباط با ديپلومات هاي خارجي استفاده كرد . در اين راستا در كنفرانسي كه براي بحران بلغارستان تشكيل شده بود با هنري اليوت ديدار كرد و موقعيت ارامنه و فشار دولت عثماني و گماشتگان محلي آن را براي ايشان تشريح كرد و از ايشان خواست كه دولت هاي اروپايي و انگليس به ياري ارامنه بشتابند. پاتريك نرسس در نامه اي به تاريخ ۱٣ آوريل ۱٨۷٨ به لرد ساليسبوري وزير امور خارجه انگليس نوشت. ً زندگي ارامنه با ترك ها ديگر امكان پذير نيست، برابري و آزادي وجدان با تشكيل دولت ارمني و اداره جامعه از سوي آنها بر قرار خواهد شد... همانگونه كه در لبنان رخ داده است( خليل ابراهيم اينال، عثمانلي تاريخي، ص ۵۰٨). پاتريك نرسس از دولت بريتانيا درخواست كرد كه امنيت ارامنه در خاك عثماني را به عهده گيرد و گرنه آنان به روسيه متوسل خواهند شد زيرا دولت روسيه در خاك عثماني در حال پيشروي است و دولت عثماني در شرايطي قرار دارد كه توانايي مقاومت و حفظ تماميت ارضي خود را ندارد.
همكاري نزديك پاتريك ها و كليسا هاي ارمني در استانبول و مناطق ديگر در آناتولي با دول اروپايي كه در حال پيشروي در جنگ با دولت عثماني بودند، زمينه شورش هاي پي در پي ارامنه را در شهر هاي مختلف فراهم آورد و قرن بيستم با اين شورش ها آغاز شد. در ۱۴ آوريل ۱۹۰۹ شورش هايي در آدانا، ماراش، مرسين و اسكندرون به تحريك سران كليسا، گروه هاي طرفدار داشناك ،هينچاك و ديگر گروه ها به وقوع پيوست. در آدانا بيش از ۲۰ هزار نفر از دو طرف كشته شدند( همان اثر، ص ۵۱۱). در شورش هاي ارزروم، كوم كاپي، ساسون و زيتون تعداد كشته ها بيشتر و ابعاد حادثه وسيع تر شد. هر روز تعداد كشته ها از دو طرف افزون تر مي شد.

از سوي ديگر با آغاز جنگ جهاني اول كه با بحران عميق اقتصادي و اجتماعي در دولت عثماني همراه بود، حزب اتحاد و ترقي متشكل از نيرو هاي ناسيوناليست ترك اداره دولت عثماني را در دست گرفتند. اين دولت از سوي ژون ترك ها( ترك هاي جوان) كه سال ها بعد در شكل گيري جمهوري تركيه نقش داشتند حمايت مي شد. طلعت پاشا وزير كشور شد كه در سال هاي بعد رياست دولت را در دست گرفت، انور پاشا وزير جنگ وجمال پاشا وزير درياداري كه هر سه از اعضاي با نفوذ حزب اتحاد و ترقي بودند، طرحي را براي آرام كردن منطقه و جلوگيري از شورش هاي خشونت بار و كشتار بين اقوام در منطقه پياده كردند. اين در حالي بود كه همكاري بسيار نزديكي بين ارامنه و روس ها بر قرار شده بود و نيرو هاي روس قول يك كشور مستقل ارمني را به فعالين سياسي و نظامي ارمني ها داده بودند. آگاهي از اين همكاري و ترس از فروپاشي عثماني از درون، دولت را بر آن داشت كه طرح كوچ اجباري و سركوب شديد و خشن جنبش ارامنه را در دستور كار خود قرار دهد. پيتر بالاكيان پژوهشگر ارمني كه يافته هاي خود را دركتابي با نام دجله سوزان جمع آوري كرده مي نويسد. ً اين كشتار حساب شده و دقيق بود كه از سوي دولت عثماني پيش برده شد. در اين راستا تشكيلات مخصوصه شكل گرفت تا قوانين اضطراري در مورد دونيم ميليون ارمني بكار رود... قانون موقت بيرون كردن ارامنه هم در اين راستا بود. بالاكيان براي اثبات گفتار خود به اعتراف عناصر ترك هاي جوان استناد مي كند كه در سال هاي ۱۹۱۹ و ۱۹۲۰ بيان كردند. بالاكيان بر اين باور است كه آرشيو هاي ايالات متحده، روسيه و آلمان اسناد لازم را براي اثبات اين كشتار در دست دارند. لازم به ياد آوري است كه دولت تركيه به دفعات از اين دولت ها درخواست كرده كه آرشيو هاي خود را به روي پژوهشگران باز كنند تا ابعاد اين حادثه و چگونگي كشتار ترك ها و ارمني ها روشن شود. از آن گذشته اختلاف نظري هم در رابطه با تعداد جمعيت ارامنه در خاك عثماني وجود دارد. منابع عثماني تعداد آنان را يك ميليون و دويست و پنجاه هزار نفر تخمين زده اند، سرشماري ۱۹۱۴ هم تعداد آنان را ۱.۲۲۱.٨۵۰ نفر نشان داده است( همان اثر، ص ۵۲۹)، با توجه به پراكندگي جمعيت ارامنه در راستي اين ارقام ترديد هاي جدي وجود دارد.
برخي از گروه ها و فعالين اجتماعي و سياسي ارمني بر اين باورند كه طرح پاكسازي و كشتار ارامنه، نخست در ۲۴ آوريل ۱۹۱۵ از استانبول آغاز شد، در آن روز ٣۰۰ تن از افراد بانفوذ، آگاه و روشفكر ارمني كه موقعيت اقتصادي و اجتماعي خوبي داشتند جمع آوري شده بطرز وحشتناكي به قتل رسيدند، سپس بسوي شرق آمده با اجراي قانوني كه از مجلس گذرانده بودند، جوانان و مردان ۱۵ تا ۴۵ ساله را براي خدمت در پشت جبهه فرا خواندند، هدف از آن قطع ارتباط اين مردان با نيرو هاي دشمن بود كه در خاك عثماني پيشروي مي كردند. در مرحله بعد هزاران نفر از ارامنه را از شهر ها و روستا ها جمع آوري كرده با قطار، پاي پياده به موصل، سوريه و مناطق ديگر كه بخشي از خاك عثماني محسوب مي شد فرستادند. اين كوچ اجباري در تاريخ تهجير نام گرفته است. بيشترين انسان ها در اين كوچ اجباري( تهجير) و در مسير راه از گرسنگي، بيماري تلف شده و يا به قتل رسيده اند. والي سوريه در نامه اي به طلعت پاشا مي نويسد تنها ۱۰ در صد از آنان به مقصد رسيدند. برخي ديگر از مفامات محلي تعداد كشته ها را دراين كوچ اجباري تنها ٣۵ هزار نفر گفته اند كه به نظر نادرست مي آيد. مقامات عثماني دليل كوچ اجباري را حفظ جان ارامنه و پيشگيري از جنگ داخلي و كشتار قومي مي دانند. انجمن جهاني كه از سوي ارامنه رهبري و هدايت مي شود، اجرا و هدف تهجير و طرح را پاكسازي قومي در منطقه از سوي دولت غثماني معرفي مي كند كه در آن بيش از يك ميليون انسان جان باخته است. در رابطه با جان باختگان حادثه ارقام متفاوتي وجود دارد. دانشنامه بريتانيكا تعداد كشته ها را ۶۰۰ هزار نفر برآورد مي كند. منابع ترك سخن از ٣۹۱ هزار نفر مي گويند كه در فاصله ژوئن ۱۹۱۵ تا فوريه ۱۹۱۶ از آدانا، آنكارا، دورديول، اسكي شهير، حلب، ازميت، كاراحصار، ترابوزان، يوزقات و.. جمع آوري شده به تهجير فرستاده شدند كه ٣۵ هزار نفر از آنان به مقصد نرسيدند( همان اثر، ص ۵۲۹). به نظر مي رسد اين رقم با واقعيت همخواني نداشته باشد. محمد علي جمالزاده كه خود بر حسب تصادف در مسير راه به بخشي از اين قافله بر خورد مي كند، حوادث وحشتناكي را در خاطرات خود باز گو مي كند.
تركايا آتااو تاريخ دان و پژوهشگر ترك مي گويد. ً جنبش ها و شورش هاي محلي و قومي در دولت عثماني اتفاق مي افتاد، آنهم كه در سال ۱۹۱۵ رخ داد يك شورش بود كه اين بار از سوي دولت هاي غربي حمايت مي شد، ارتش تزار اسلحه و دولت آن كشور پول در اختيار آنها مي گذاشت. ارمني ها با استفاده از آن به كشتار وسيعي دست مي زدند، آنان هزاران مسلمان را كشتند ولي رسانه هاي غربي هرگز آن جنايات را منعكس نكردند.ً به هر رو آنچه رخ داده است، مورد نكوهش همگان است و بايد مورد بررسي قرار گيرد. مقامات جمهوري تركيه كوچ اجباري( تهجير) ارامنه را از زادگاهشان انكار نمي كنند ولي آن را نتيجه جنگ، تحريك بيگانگان و برخورد هاي قومي بين كرد ها و ارمني ها مي دانند و بر اين باورند كه دولت عثماني طرحي براي پاكسازي و نشل كشي نداشته اشت. هراند دينك روزنامه نگار سرشناس ارمني كه مدتي پيش توسط جواني در نزديكي محل كار خود به قتل رسيد بر اين باور است كه كوچاندن اجباري انسان ها از سرزمين خود و گسست فرهنگي آنان با سرزمين پدري خود نسل كشي محسوب مي شود بنابرين عملكرد دولت عثماني با هر انگيزه اي باشد، نسل كشي است و نبايد آن حادثه شوم فراموش شود.
با پايان جنگ و شكست دولت عثماني برخي از اعضاي اتحاد و ترقي متواري شده، برخي ديگر به دادگاه فرا خوانده شدند. از ميان آنان ۱۴٣ نفر دستگير و از سوي كشور هاي پيروز به جزيره مالتا فرستاده شدند تا به جرم جنايات جنگي و كشتار ارامنه محاكمه شوند. مقامات انگليس هيچگونه سندي كه بتواند اين افراد را محكوم كند به دست نيآوردند، مقامات نظامي به برخي از اسناد استناد كردند كه از سوريه بدست آورده بودند ولي قابل پذيرش از سوي دادگاه نبود در نتيجه همه متهمان در سال ۱۹۲۲ آزاد شدند ولي سرنوشت طلعت پاشا، انور پاشا و جمال پاشا بگونه اي ديگر رقم خورد. طلعت پاشا از سياست كناره گيري كرد و در آلمان ساكن شد و در سال ۱۹۲۱ به دست يك ارمني به قتل رسيد. قاتل دستگير و از سوي دادگاه تبرئه شد. انور پاشا كه گرايش هاي پان تركيستي داشت و در آرزوي تركستان بزرگ بود به آلمان گريخت و از آنجا به روسيه رفت، با زدوبند هاي پنهان به كنگره ملل شرق در سال ۱۹۲۰ راه يافت. در سال ۱۹۲۲ مورد اثابت گلوله توپي قرار گرفت كه از سوي آگوپ ملكوويان در مبارزه با بلشويك ها پرتاب شده بود. نفر سوم جمال پاشا هم در تفليس از سوي دو ارمني به نام هاي كاراكين لالايان و سرگو وارتانيان به قتل رسيد.
با پايان جنگ و شكست دولت عثماني كه به تغيير رژيم انجاميد و جمهوري نوين تركيه بر اساس لائيسم شكل گرفت و سال ها از آن حادثه دردناك گذشت، بار ديگر افراطي هاي ارمني زير نام آسالا به خون خواهي پرداختند و حملات خود را به ديپلومات ها و مراكز مختلف ترك ها در آمريكا و اروپا آغاز كردند. اين حملات در دهه ۷۰ ميلادي قرن گذشته به اوج خود رسيد. در سال ۱۹۷٣ سركنسول تركيه در لوس آنجلس به قتل رسيد در پي آن ترور و بمب گذاري ها افزايش يافت. در اين حملات بيش از ۴۲ ديپلومات تركيه به قتل رسيدند و تعدادي هم زخمي شدند. همگي اين حملات و ترور ها را گروه آسالا به عهده گرفت. حملات آسالا در دهه ٨۰ ميلادي فروكش كرد. با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، جمهوري ارمنستان از تركيب آن بيرون آمد و از همان سال هاي نخست اختلاف با جمهوري آذربايجان بالا گرفت. بخشي از خاك آذربايجان به تصرف ارمنستان درآمد و بيش از يك ميليون نفر از مردم آذربايجان از قره باغ عليا مجبور به مهاجرت شدند، تعداد كثيري كشته و ده ها هزار نفر در اردوگاه ها به سر مي برند. آنچه نزديك به ۱۰۰ سال پيش آغاز شده همچنان ادامه دارد. گروه هاي افراطي از اين دشمني ديرينه سود مي برند. نبايد گذشته را فراموش كرد، بايد ريشه هاي اين دشمني و نفرت را با شناخت بيشتر و عميق تر براي هميشه خشكاند. سده گذشته حوادث دردناكي را در دل خود ثبت كرده است. ياد آوري آن دردناك و آزار دهنده است ولي مي تواند درس عبرتي براي آيندگان باشد.
با قدرت گيري هيتلر در آلمان و اجراي سياست هاي فاشيستي در آن، بار ديگر نسل كشي و جنايت عليه بشريت مورد توجه حقوق دانان قرار گرفت. فاشيست ها با سازماندهي خود، انسان ها را بر اساس نژاد گروه بندي كرده خود را نژاد بر تر خواندند، در مرحله نخست به كشتار يهوديان، كولي ها، هم جنس باز ها رفته، سپس لهستاني ها، كمونيست ها، بيماران رواني، افراد توانخواه و ديگران را هدف قرار دادند. نفرت را در جامعه بشري گسترش دادند. از آن رو مبارزه با نسل كشي و جنايت بر عليه بشريت با تلاش پي گير انسان هاي آزاده وارد حقوق بين الملل شد. در سال ۱۹٣٣ رافايل لمكين حقوق دان لهستاني كه خود قرباني كشتار نازي ها شده، برخي از افراد خانواده خود را از دست داده بود، مقاله اي تحت عنوان نسل كشي و حقوق بين الملل نوشت. تاريخ نگارش مقاله با كشتار آسوري ها در عراق همزمان بود، لمكين آن كشتار را با كشتار ارامنه در عثماني همسو ارزيابي كرد و انديشه هاي خود را براي پايان دادن به نسل كشي به دفتر نمايندگي جامعه ملل در مادريد داد ولي مورد توجه قرار نگرفت و حتي با توجه به قدرت گيري هيتلر در آلمان مورد سرزنش هم قرار گرفت. تلاش خستگي ناپذير و پيگير رافايل لمكين در سال ۱۹۴٣ نتيجه داد و مفهوم نسل كشي وارد حقوق بين الملل شد. سازمان ملل متحد با تصويب كنوانسيون قتل عام در سال ۱۹۴٨ اجراي آن را در سال ۱۹۵۱ آغاز كرد. در دادگاه نورنبرگ مفاد اين كنوانسيون و نوشته هاي لمكين در رابطه با عملكرد فرماندهان ارتش نازي مورد توجه قرار گرفت و به اجرا درآمد. مدتي بعد لمكين تز و انديشه هاي خود را شفاف تر بيان كرد و نوشت. ً نسل كشي، تنها به كشتار يك ملت و يا گروه و يا از بين بردن تدريجي آن و يا محروم كردن آنان از ابزار معيشت و زيست و يا طرح و برنامه اي براي نابودي و محو آنان در دراز مدت نيست، بلكه از بين بردن نهاد ها، محافل سياسي و اجتماعي آنان، همچنين تخريب فرهنگ، باور هاي ديني، زبان، ارزش هاي ملي و امكانات اقتصادي آنها را هم شامل مي شود، با تخريب اين عوامل آزادي، اعتماد به نفس، سلامتي، حيثيت و غرور شخص و يا گروه پايمال شده از بين مي رود.ً
از سال ۱۹۵۱ بيش از ٨۰ كشور جهان قوانين داخلي خود را با اين كنوانسيون مطابقت داده، به اجراي آن در دادگاه هاي خود پرداخته اند. پيشگيري از نسل كشي، دستگيري آمران و عاملان آن و خدمات انساني به افرادي كه گرفتار اين عمل غير انساني شدند در قوانين كشور هاي امضاء كننده پيش بيني شده است. ماده ۲ كنوانسيون و ماده ۶ از دادگاه كيفري رم نسل كشي را تعريف كرده و آمده است. كشتن افراد يك گروه، وارد كردن صدمات شديد جسمي و روحي بر اعضاي گروه، ايجاد شرايط براي نابودي همه يا تعدادي از گروه، تحميل شرايطي كه مانع از زاد و ولد گروه شود و انتقال كودكان گروه به گروه هاي ديگر.
با كشتار وحشيانه هوتو ها كه در مدت ۱۰۰ روز بيش از ٨۰۰ هزار توتسي را سر بريده به قتل رساندند در دنيا باز تاب وسيعي يافت و مردم جهان را درحيرت فرو برد. در پي آن كشتار بي رحمانه در يوگسلاوي سابق و در قلب اروپا، بار ديگر نسل كشي و جنايت عليه بشريت را در دستور روز قرار داد . وجدان هاي بيدار و انسان هاي آگاه، آزرده از اين همه جنايت در قرن بيستم به چاره انديشي پرداختند. در سال ۱۹۹۶ گريگوري استنتون سازمان ديدبان نسل كشي را مطرح كرد و مورد استقبال نيرو هاي مترقي و طرفداران حقوق بشر قرار گرفت. استنتون مراحل چگونگي شكل گيري انديشه هاي نسل كشي و راه كار هاي مبارزه با آن را در ٨ ماده تنظيم كرد و در معرض افكار عمومي جهان قرار داد. آنچه در اين گزارش جلب توجه مي كند، پيشنهاد برپايي دادگاه هاي هاي بين المللي و تنظيم قوانين كيفري و جزايي بر عليه دولت ها، افراد و گروه ها است كه مرتكب اينگونه جنايات مي شوند و همچنين همكاري جهاني را براي پيشگيري از نسل كشي، جنايات جنگي، جنايت عليه بشريت و تجاوز به حقوق ديگران را ضروري و الزامي مي داند...

دكتر محمد حسين يحيايي
mhyahyai@yahoo.com



گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر
بؤلوم :
یارپاق لار :
 
   
 
Powerd By : ARZUBLOG.COM Theme Designer : MyTheme.ir